Skip to content
سايت ملكه ايران

اولين سايت داستان خواني و داستان نويسي در ايران

  • صفحه اصلی
  • داستان ها
    • من و شاهزاده
    • مهر دل
    • برگ های پاییز
    • هنر
    • ملکه
    • پنج شیر یا پنجه شیر
    • کارآفرین
    • از من فاصله بگیر عوضی
  • همکاری با ملکه ایران
  • Toggle search form

چتر – میلاد کاویانی

روی آن نیمکت خیس که اولین بوسه را نوشیدیم نه ،نه ،شاید روی رگه های سنگ فرش جاده ای که با هم گذشتیم و با انگشت نشانم داد

– میدونی این برجستگی های وسط سنگ فرش عابر پیاده برای چیه؟

و من فقط سکوت کردم ،نگاه کردم  به زمان،به فصل، به رگه های سیاه شب، که آرام آرام در خاکستری غروب میریخت…

ناگهان ایستادم! مثل چند دقیقه پیش دوباره نوشیدم و این چند دقیقه هزار بار شد…

من هنوز بعد از بار ها نوشیدنش بازم به  تابستانی ترین بوسه ها  به دستها  به صورت و به پیچ وخم های پیچک تنش و لمس بیتاب ترین حفره ها به قدم های کوتاه و شمرده شمرده اش شک داشتم…

حتی رو به پنجره ایستادنش وقتی فصل ها روی چهره ام قدم می زدند…

فصل ها گذشتند ، رفتند ونقطه شدند و چقدر یک نواخت روبه چهره ام چتر کشید..

وقتی  در سبز ترین پاییز،تمام باران ها عاشقانه شدند بعد از رسیدنم بار ها چشمش منجمد شد ، بار ها شیشه عمرم را گم کرد!

و من بار ها پرسیدم…

–  شیشه عمرم را ندیدی ؟

میدانم برنداشتی…

توهمیشه در دستانت چتر بود،

روی نیمکت ها ،در خیابان ها ،پشت تمام درها، روی خط ممتد جاد ها…

شیشه عمرم را ندیدی؟

میدانم برنداشتی…

كليه حقوق سايت براي ملكه ايران است © 1400-1392