Skip to content
سايت ملكه ايران

اولين سايت داستان خواني و داستان نويسي در ايران

  • صفحه اصلی
  • داستان ها
    • من و شاهزاده
    • مهر دل
    • برگ های پاییز
    • هنر
    • ملکه
    • پنج شیر یا پنجه شیر
    • کارآفرین
    • از من فاصله بگیر عوضی
  • همکاری با ملکه ایران
  • Toggle search form

مهردل – قسمت 2

Posted on ۰۲ فروردین ۱۴۰۰ By حميد هیچ دیدگاهی برای مهردل – قسمت ۲ ثبت نشده

با اشاره یلدا، لیلا همه را به سالن ویژه دعوت کرد: خواهش می کنم قبل از ورود خریداران، به سالن ویژه تشریف ببرید! خواهش می کنم یلدا بازوی انتظاری را گرفته و او را متوجه خود کرد: «بریم عزیزم». همه محوطه را ترک کرده و با عبور از پله های عریض به تالار ویژه رسیدند….

ادامه “مهردل – قسمت 2” »

مهر دل

من و شاهزاده – قسمت 2

Posted on ۰۲ فروردین ۱۴۰۰ By حميد هیچ دیدگاهی برای من و شاهزاده – قسمت ۲ ثبت نشده

به پل رومی رسید. صدای اتومبیل ها بیشتر شده بود اما او بی توجه به اطراف، همچنان راه می رفت و غرق در افکار خودش بود. گاه خاطراتش را مرور می کرد و گاه با خودش حرف می زد: «قیصریه، یه محله تو جنوب شهره! بین جوادیه و ته شهباز. یا بهتر بگم محله ای…

ادامه “من و شاهزاده – قسمت 2” »

من و شاهزاده

ملکه – قسمت 2

Posted on ۰۲ فروردین ۱۴۰۰ By حميد هیچ دیدگاهی برای ملکه – قسمت ۲ ثبت نشده

دختر جوان، اکنون سریعتر راه می رفت. پس از طی کردن چند گذر، وارد بخش جدید و تازه سازی در قسمت شمالی بازار تهران می گردد. در جلوی ورودی پاساژ بزرگی با نام ((سرای پوشاک پایتخت)) می ایستد و از روی پیامک موبایل، آدرس را چک می کند. با اعتماد به نفس زیاد، از پله…

ادامه “ملکه – قسمت 2” »

ملکه

کارآفرین – قسمت 2

Posted on ۰۲ فروردین ۱۴۰۰ By حميد هیچ دیدگاهی برای کارآفرین – قسمت ۲ ثبت نشده

آسانسور در طبقه 6 ایستاد و زندی، بیرون آمد. برای رفتن به دفتر وزیر، به سمت راه پله رفت. آن سوی درب، مامورین حراست، ایستاده بودند. بدون درنگ، از میان آنان که خود راه عبور را باز کردند، گذشت و وارد آخرین  طبقه گردید. اینجا، با طبقات دیگر، تفاوت فاحشی داشت. دکوراسیون، موکت پرزدار، درب…

ادامه “کارآفرین – قسمت 2” »

کارآفرین

پنج شیر یا پنجه شیر – قسمت 2

Posted on ۰۲ فروردین ۱۴۰۰ By حميد هیچ دیدگاهی برای پنج شیر یا پنجه شیر – قسمت ۲ ثبت نشده

شستشوی ظرف ها را، سهراب، به پایان رسانید و آن گاه، برای صرف چای، دور هم نشستند. رضا، مثل همیشه، بیکار ننشسته بود و در حالی که به صحبت دوستانش گوش می کرد، با قیچیِ قند شکن، به ریز کردن قندها پرداخت. گفتگوی سام و بابک، جالب بود. «وقتی نمی تونم کاری بکنم، بهتره که…

ادامه “پنج شیر یا پنجه شیر – قسمت 2” »

پنج شیر یا پنجه شیر

هنر – قسمت 2

Posted on ۰۲ فروردین ۱۴۰۰ By حميد هیچ دیدگاهی برای هنر – قسمت ۲ ثبت نشده

از ضلع جنوبی، وارد ساختمان شد. بنایی مربع شکل، با درهای چوبی و پنجره های بزرگ که شیشه های آنها، در بالا رنگی و در پائین، ساده بود. راهرویی دراز، فضای داخلی را به دو بخش، تقسیم می کرد. آشپزخانه و مهمانخانه و کارگاه فرش، در سمت چپ و سه اتاق خواب، در سمت راست…

ادامه “هنر – قسمت 2” »

هنر

برگ های پاییز – قسمت 2

Posted on ۰۲ فروردین ۱۴۰۰ By حميد هیچ دیدگاهی برای برگ های پاییز – قسمت ۲ ثبت نشده

رئیس، با قیافه ای جدی، جلو آمد:«خب، چی شده که نصف هیئت مدیره، اومدن اینجا!» سرها، به سمت وی چرخید. خانم کمالی، با پشت چشم نازک کردن و عشوه ی زنانه گفت:«به! آقای رامین ساوجی!… جناب رئیس… باید از خدمه ی شما تشکر کنم! که نمی دونم، چه جوری نظافت کردن که من، جلوی در…

ادامه “برگ های پاییز – قسمت 2” »

برگ های پاییز

همکاری با ملکه ایران

Posted on ۰۲ فروردین ۱۴۰۰ By حميد هیچ دیدگاهی برای همکاری با ملکه ایران ثبت نشده

سایت ملکه ایران با هدف داستان خوانی و داستان نویسی در سال 1392 به عنوان اولین سایت داستان نویسی و داستان خوانی در ایران شروع به فعالیت کرد. علاقه مندان به داستان نویسی می توانند داستان های های خود را جهت انتشار در سایت ملکه ایران به آدرس ایمیل زیر ارسال نمایند. irqueen92@gmail.com

دسته‌بندی نشده

پنج شیر یا پنجه شیر – قسمت 1

Posted on ۰۱ فروردین ۱۴۰۰ By حميد هیچ دیدگاهی برای پنج شیر یا پنجه شیر – قسمت ۱ ثبت نشده

پسرها، خسته ومایوس، به خانه ی تک اطاقی پناه بردند. «رضا»ی گیسو بلند، و «شمسِ» تپل، در انتهای اطاق، در جهت مخالف یکدیگر، دراز کشیدند. «سهراب»، در کنار بخاری نشست و زانوی غم بغل گرفت. «بابک»، تنها فرد گروه بود که ناراحتی خود را بروز نداد. او احساس مشترکی با دوستانش داشت اما در مواجه…

ادامه “پنج شیر یا پنجه شیر – قسمت 1” »

پنج شیر یا پنجه شیر

مهردل – قسمت 1

Posted on ۰۱ فروردین ۱۴۰۰۰۱ فروردین ۱۴۰۰ By حميد هیچ دیدگاهی برای مهردل – قسمت ۱ ثبت نشده

بنای شیشه ای و مدرن «دوپلین» کار مشترکی از ابر ثروتمند و برج ساز معروف: «انتظاری» و شرکت های «SBT» و «برج نیلی» می باشد. بنایی در 52 طبقه و در مرکز تجاری شمال تهران که مورد توجه مجلات و روزنامه ها بوده و در طی 3سال ساخت، تصویر آن بر روی صفحه اول اکثر…

ادامه “مهردل – قسمت 1” »

مهر دل

راهبری نوشته‌ها

قبلی ۱ … ۲۶ ۲۷ ۲۸ بعدی

جديدترين داستان ها

  • داستان از من فاصله بگیر عوضی – قسمت 34
  • داستان از من فاصله بگیر عوضی – قسمت 33
  • داستان از من فاصله بگیر عوضی – قسمت 32
  • داستان از من فاصله بگیر عوضی – قسمت 31
  • داستان مهر دل – قسمت 35
  • داستان مهر دل – قسمت 34
  • داستان مهر دل – قسمت 33
  • داستان مهر دل – قسمت 32
  • داستان مهر دل – قسمت 31
  • داستان من و شاهزاده – قسمت 35
  • داستان من و شاهزاده – قسمت 34
  • داستان من و شاهزاده – قسمت 33
  • داستان من و شاهزاده – قسمت 32
  • داستان من و شاهزاده – قسمت 31
  • داستان ملکه – قسمت 35
  • داستان ملکه – قسمت 34
  • داستان ملکه – قسمت 33
  • داستان ملکه – قسمت 32
  • داستان ملکه – قسمت 31
  • داستان کارآفرین – قسمت 35
  • داستان کارآفرین – قسمت 34
  • داستان کارآفرین – قسمت 33
  • داستان کارآفرین – قسمت 32
  • داستان کارآفرین – قسمت 31
  • داستان پنج شیر یا پنجه شیر – قسمت 35
  • داستان پنج شیر یا پنجه شیر – قسمت 34
  • داستان پنج شیر یا پنجه شیر – قسمت 33
  • داستان پنج شیر یا پنجه شیر – قسمت 32
  • داستان پنج شیر یا پنجه شیر – قسمت 31
  • داستان هنر – قسمت 35
  • داستان هنر – قسمت 34
  • داستان هنر – قسمت 33
  • داستان هنر – قسمت 32
  • داستان هنر – قسمت 31
  • داستان برگ های پاییز – قسمت 35

داستان ها

  • از من فاصله بگیر عوضی
  • برگ های پاییز
  • پنج شیر یا پنجه شیر
  • دسته‌بندی نشده
  • کارآفرین
  • ملکه
  • من و شاهزاده
  • مهر دل
  • هنر

داستان هاي دريافتي

  • ثریا – میلاد کاویانی
  • چتر – میلاد کاویانی
  • دعوت شده – شبیر گودرزی
  • سرراهی – شبیر گودرزی
  • فیش حقوقی – شبیر گودرزی
حداوند به حضرت داود وحي فرمود: كه سليمان را خليفه ي خود قرار ده . سليمان در آن وقت بچه بود و گوسفند چراني ميكرد . علماي بني اسرائيل قبول نكردند. خداوند وحي فرمود: عصاهاي آنها و عصاي سليمان را بگير و همه را در يك اطاق نگهدار ودرب اطاق را مهر كن به مهرهاي قوم . فردا عصاي هر كس سبز شد و برگ بيرون آورد و ميوه داد او خليفه است . داود به آنها خبر داد كه خداوند چنين فرمود. گفتند: راضي شديم و قبول كرديم . (سخن خدا تاليف سيد حسن شيرازي)

آخرین دیدگاه‌ها

    برچسب‌ها

    برگ ها،داستان،داستان نويسي،برگ هاي پاييز برگ ها،داستان،داستان نویسی،برگ های پاییز داستان،از من فاصله بگير عوضي،ملكه ايران داستان،از من فاصله بگیر عوضی،ملکه ایران داستان،داستان نويسي،برگ هاي پاييز داستان، داستان نويسي، برگ هاي پاييز داستان،داستان نويسي،كارآفرين داستان،داستان نويسي،هنر داستان،داستان نويسي،پنج شير يا پنجه شير داستان،داستان نویسی،برگ های پاییز داستان،داستان نویسی،ملکه داستان،داستان نویسی،من و شاهزاده داستان،داستان نویسی،هنر داستان،داستان نویسی،پنج شیر یا پنجه شیر داستان،داستان نویسی،کارآفرین داستان نويسي،برگ هاي پاييز،ملكه ايران،داستان داستان نويسي،ملكه ايران،داستان،ملكه داستان هنر قسمت 24 ملكه،داستان،داستان نويسي ملکه ملکه،داستان،داستان نویسی مهر دل،داستان،داستان نويسي مهر دل،داستان،داستان نویسی مهر دل،داستان،داستان نویسی،مه کار

    كليه حقوق سايت براي ملكه ايران است © 1400-1392