داستان پنج شیر یا پنجه شیر – قسمت 35
– این حرفا چیه مرضیه خانوم؟ زن، با دست، به سینه ی سهراب کوبید و او را به عقب هل داد: «برو کنار وایستا، ببینم» یکراست، به طرف سهیلا رفت: «خانوم، کی باشن؟» صورتش را به او نزدیک کرد و با چشم های از حدقه بیرون زده اش به وی نگریست: «هان؟» با دیدن سکوت…