داستان من و شاهزاده – قسمت 34
در کنار هم نشسته ولی جدا از یکدیگر! به این سو و آن سو می نگریستند. بر خلاف روزهای گذشته، هیچکس تمایلی برای حرف زدن نداشت. در طول راه، بی هدف به کناره های جاده خیره می شدند و نگاه هایشان از هم گریزان بود. با عبور از پاسگاه پلیس راه، سرهایشان به سوی هم…