Skip to content
سايت ملكه ايران

اولين سايت داستان خواني و داستان نويسي در ايران

  • صفحه اصلی
  • داستان ها
    • من و شاهزاده
    • مهر دل
    • برگ های پاییز
    • هنر
    • ملکه
    • پنج شیر یا پنجه شیر
    • کارآفرین
    • از من فاصله بگیر عوضی
  • همکاری با ملکه ایران
  • Toggle search form

داستان ملکه – قسمت 20

Posted on ۱۳ فروردین ۱۴۰۰ By حميد هیچ دیدگاهی برای داستان ملکه – قسمت ۲۰ ثبت نشده

با دقت به چهره اش نگریست: پس اون دختره! زندی، اونجا چیکار میکرده؟ اون، برای چی اومده بوده بیمارستان؟ رقیه با شیرین زبانی جواب داد: فرزاد جون! رفته بود برام چیز بخره که اون معتادا اومدن. منم جیغ کشیدم و اون خانومه، اومد کمک من. بعدشم فرزاد جون رسید! سهیلا، بعد از شنیدن سخنان دخترک،…

ادامه “داستان ملکه – قسمت 20” »

ملکه

داستان ملکه – قسمت 19

Posted on ۱۳ فروردین ۱۴۰۰ By حميد هیچ دیدگاهی برای داستان ملکه – قسمت ۱۹ ثبت نشده

اتوبوس های اول صبح، خلوت تر و سریعتر بودند و آنان پس از 40 دقیقه، به بیمارستان رسیدند. از نگهبانی که گذشتند، با دویدن، محوطه را پشت سر گذاشته و وارد ساختمان اصلی شدند. نفس زنان به اطلاعات مراجعه کردند: «خانوم! ببخشید…»، « آقا فرزاد، حالش خوبه؟» مسئول اطلاعات، با لبخند گفت: دخترم! آقا فرزاد…

ادامه “داستان ملکه – قسمت 19” »

ملکه

داستان ملکه – قسمت 18

Posted on ۱۳ فروردین ۱۴۰۰ By حميد هیچ دیدگاهی برای داستان ملکه – قسمت ۱۸ ثبت نشده

از چهار سوی میدان، بار و مشتری بود که به آن سمت سرازیر می شد. ساعتی نگذشته بود که بار تمام چرخی ها، ته کشید. فروشنده های از نفس افتاده، شاد و خوشحال، دور رقیه و افروز و شیرزاد، جمع شدند. یکی روی جعبه نشست و دیگری روی گاری دراز کشید. چند نفری هم کف…

ادامه “داستان ملکه – قسمت 18” »

ملکه

داستان ملکه – قسمت 17

Posted on ۱۳ فروردین ۱۴۰۰ By حميد هیچ دیدگاهی برای داستان ملکه – قسمت ۱۷ ثبت نشده

در آغوش گرفتن جسم زخمی فرزاد را، به یاد آورد و درد جانکاهی را در قلبش احساس کرد.  کاش می توانست، تا ابد در کنار او بماند. لحظاتی را، در رویا بسر برد تا این که با صدای رقیه به خودش آمد: «داریم میرسیم ته خط» آره آره، باید اتوبوس عوض کنیم ( داد زد)…

ادامه “داستان ملکه – قسمت 17” »

ملکه

داستان ملکه – قسمت 16

Posted on ۱۳ فروردین ۱۴۰۰۱۳ فروردین ۱۴۰۰ By حميد هیچ دیدگاهی برای داستان ملکه – قسمت ۱۶ ثبت نشده

پس از گذشت 5/2 ساعت، دکتر معالج، حال فرزاد را، رضایتبخش اعلام می کند و مجروح، از اطاق عمل، به بخش مراقبتهای ویژه منتقل می شود. خسرو، به همراه بابک، در بیمارستان حضور دارند. پلیس، از افروز و رقیه بازجوئی می کند. دخترک، شرح ماجرا را بازگو می کند: فرزاد، رفته بود برام ساندویچ بگیره…

ادامه “داستان ملکه – قسمت 16” »

ملکه

داستان ملکه – قسمت 15

Posted on ۰۷ فروردین ۱۴۰۰ By حميد هیچ دیدگاهی برای داستان ملکه – قسمت ۱۵ ثبت نشده

افروز، خود را مناسب این جمع نمی دانست، زمان زیادی گذشته بود و او از نگاه های دریده ی خانم فرمانفرما، خوشش نمی آمد. صدیقه خانم، برای دور کردن او گفت: « خانم زندی، آقای ارسطو منتظر شماست. بفرمائید بالا» او، از خدا خواسته! و بدون توجه به درد پایش، از پله های نیم طبقه…

ادامه “داستان ملکه – قسمت 15” »

ملکه

داستان ملکه – قسمت 14

Posted on ۰۷ فروردین ۱۴۰۰ By حميد هیچ دیدگاهی برای داستان ملکه – قسمت ۱۴ ثبت نشده

پسر جوان، در اجرای فرمان مادر، لباس ها را، از روی پیشخوان جمع کرد و این امر، باعث مچاله شدن آنها و تکدر خاطر افروز گردید. صدای زنگوله ی جرسی، باز هم، از ورود مشتری جدیدی خبر داد و صدیقه خانم با عجله به طرف در فروشگاه رفت. بابک با «بفرمائید، بفرمائید» های پشت سر…

ادامه “داستان ملکه – قسمت 14” »

ملکه

داستان ملکه – قسمت 13

Posted on ۰۷ فروردین ۱۴۰۰ By حميد هیچ دیدگاهی برای داستان ملکه – قسمت ۱۳ ثبت نشده

خانم ارسطو، لباس مشکی ای، را که در دست داشت، روی میز رها کرده و به سراغ دخترش رفت. پس از معاینه ی لباس، همسرش را صدا زد، « آقا حشمت! یه لحظه بیاین». پدر خانواده، به طرف آنها می رفت که زنگ جرسی در به صدا در آمد و مشتری های جدیدی، وارد فروشگاه…

ادامه “داستان ملکه – قسمت 13” »

ملکه

جديدترين داستان ها

  • داستان از من فاصله بگیر عوضی – قسمت 34
  • داستان از من فاصله بگیر عوضی – قسمت 33
  • داستان از من فاصله بگیر عوضی – قسمت 32
  • داستان از من فاصله بگیر عوضی – قسمت 31
  • داستان مهر دل – قسمت 35
  • داستان مهر دل – قسمت 34
  • داستان مهر دل – قسمت 33
  • داستان مهر دل – قسمت 32
  • داستان مهر دل – قسمت 31
  • داستان من و شاهزاده – قسمت 35
  • داستان من و شاهزاده – قسمت 34
  • داستان من و شاهزاده – قسمت 33
  • داستان من و شاهزاده – قسمت 32
  • داستان من و شاهزاده – قسمت 31
  • داستان ملکه – قسمت 35
  • داستان ملکه – قسمت 34
  • داستان ملکه – قسمت 33
  • داستان ملکه – قسمت 32
  • داستان ملکه – قسمت 31
  • داستان کارآفرین – قسمت 35
  • داستان کارآفرین – قسمت 34
  • داستان کارآفرین – قسمت 33
  • داستان کارآفرین – قسمت 32
  • داستان کارآفرین – قسمت 31
  • داستان پنج شیر یا پنجه شیر – قسمت 35
  • داستان پنج شیر یا پنجه شیر – قسمت 34
  • داستان پنج شیر یا پنجه شیر – قسمت 33
  • داستان پنج شیر یا پنجه شیر – قسمت 32
  • داستان پنج شیر یا پنجه شیر – قسمت 31
  • داستان هنر – قسمت 35
  • داستان هنر – قسمت 34
  • داستان هنر – قسمت 33
  • داستان هنر – قسمت 32
  • داستان هنر – قسمت 31
  • داستان برگ های پاییز – قسمت 35

داستان ها

  • از من فاصله بگیر عوضی
  • برگ های پاییز
  • پنج شیر یا پنجه شیر
  • دسته‌بندی نشده
  • کارآفرین
  • ملکه
  • من و شاهزاده
  • مهر دل
  • هنر

داستان هاي دريافتي

  • ثریا – میلاد کاویانی
  • چتر – میلاد کاویانی
  • دعوت شده – شبیر گودرزی
  • سرراهی – شبیر گودرزی
  • فیش حقوقی – شبیر گودرزی
حداوند به حضرت داود وحي فرمود: كه سليمان را خليفه ي خود قرار ده . سليمان در آن وقت بچه بود و گوسفند چراني ميكرد . علماي بني اسرائيل قبول نكردند. خداوند وحي فرمود: عصاهاي آنها و عصاي سليمان را بگير و همه را در يك اطاق نگهدار ودرب اطاق را مهر كن به مهرهاي قوم . فردا عصاي هر كس سبز شد و برگ بيرون آورد و ميوه داد او خليفه است . داود به آنها خبر داد كه خداوند چنين فرمود. گفتند: راضي شديم و قبول كرديم . (سخن خدا تاليف سيد حسن شيرازي)

آخرین دیدگاه‌ها

    برچسب‌ها

    برگ ها،داستان،داستان نويسي،برگ هاي پاييز برگ ها،داستان،داستان نویسی،برگ های پاییز داستان،از من فاصله بگير عوضي،ملكه ايران داستان،از من فاصله بگیر عوضی،ملکه ایران داستان،داستان نويسي،برگ هاي پاييز داستان، داستان نويسي، برگ هاي پاييز داستان،داستان نويسي،كارآفرين داستان،داستان نويسي،هنر داستان،داستان نويسي،پنج شير يا پنجه شير داستان،داستان نویسی،برگ های پاییز داستان،داستان نویسی،ملکه داستان،داستان نویسی،من و شاهزاده داستان،داستان نویسی،هنر داستان،داستان نویسی،پنج شیر یا پنجه شیر داستان،داستان نویسی،کارآفرین داستان نويسي،برگ هاي پاييز،ملكه ايران،داستان داستان نويسي،ملكه ايران،داستان،ملكه داستان هنر قسمت 24 ملكه،داستان،داستان نويسي ملکه ملکه،داستان،داستان نویسی مهر دل،داستان،داستان نويسي مهر دل،داستان،داستان نویسی مهر دل،داستان،داستان نویسی،مه کار

    كليه حقوق سايت براي ملكه ايران است © 1400-1392